داستان زن بودن از نگاه شریعتی

44832048.jpg دیه اش نصف دیه توست و مجازاتزنایش با تو برابر... می تواند تنهایک همسر داشته باشد و تو مختاربهداشتن چهار همسرهستی..... برایازدواجش در هر سنی اجازهولیلازم است و تو هر زمانی بخواهی بهلطف قانونگذار می توانیازدواجکنی.... در محبسی به نام بکارت زندانیاست و تو... او کتک میخورد و تومحاکمه نمی شوی... او می زاید و توبرای فرزندش نامانتخاب می کنی... اودرد می کشد و تو نگرانی که کودکدخترنباشد... او بی خوابی می کشد وتو خواب حوریان بهشتی را میبینی... او مادر می شود و همه جا میپرسند نام پدر.... و هر روز اومتولدمیشود . . عاشق می شود؛ مادر می شود . . پیر میشود ومیمیرد ... و قرن هاست که او . .عشق می کارد و کینه درو می کند چراکه در چین و شیارهای صورت مردش بهجای گذشت زمان جوانی بر باد رفتهاشرا می بیند و در قدم های لرزانمردش . . گام های شتابزده جوانی برایرفتن و درد های منقطع قلب مرد . . سینه ای را به یاد می اورد که تهیاز دل بوده و پیری مرد رفتن و فقطرفتن را در دل او زنده میکند... واینها همه کینه است که کاشته میشود در قلب مالامال ازدرد... و این رنج است . . . ) دکتر علی شریعتی(
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد